حکایت جالب دعای کاکا برای آقا
کاکا در دعایش خواستهای عجیب داشت که نشان از زیرکی و شناخت دقیقش از آقایش داشت.
 
      آقائی پشت در اتاق کاکا رفته گوش داد دید کاکا بعد از ادای فریضه دست بجانب آسمان برداشته و دعا نموده میگوید خدایا صدهزار تومان پول به آقای من بده و بعد از او بگیر آقا وارد اطاق شد گفت کاکا این چه دعائی است میکنی که خدا به من پول بدهد و بعد از من بگیرد؟ کاکا گفت هیچ حرف نزنید بگذارید خداصد هزار تومان را به شما بدهد آنوقت من شما را بهتر از همه کس میشناسم و میدانم که ممکن نیست دیگر احدی بتواند یک شاهی از آن پولها را از شما پس بگیرد.
 
						 
                                                     
                                     
			
			 
                                                                     
                                                                     
                                                                     
                                                                     
                                                                     
                                                         
                                                         
                                                         
                                                        